روزهای پایانی دوسال و دوماهگی
95.05.31
سلام امروز اخرین روز مرداد هست... دلم خیلی گرفته .... امیرعباس جدیدا کار خاصی نمیکنه ... فقط خیلی شیطنت هاش بیشتر شده ... بازیگوش و کم غذا شده ... دندون جدید درنیاورده ... پرخاشگر شده همش داد میزنه و وسایل رو پرت میکنه .... با مامان جون و باباجون رفتیم طالقان ... بهتره هیچی از این سفر کمتر از 24 ساعت ننویسم که همش حرص خوردم و زهرمارم شد... مثلا داره نماز میخونه... شیطنت از سر و روش میباره... دیروز رفتیم حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام... کنار سد طالقان ...
نویسنده :
مامان سیدامیرعباس چشم تیله ای
16:14
مرداد 95
امیرعباس و تبلت امیرعباس تو پارک پیروزی امیرعباس تو پارک محل امیرعباس و میزتحریر که با پولی که بعنوان کادوی تولد خاله جون من دادند براش خریدیم پ نزدیک ظهر شده اما بازم نمیخواد بیدار بشه از بسکی شبها دیر میخوابه امیرعباس و تلمبه بادکردن توپ هاش امیرعباس و موتور باباجون توی خونشون ...
نویسنده :
مامان سیدامیرعباس چشم تیله ای
20:20
95.05.12
سلام خیلی وقته که ننوشتم... راستش خیلی درگیر زندگی هستم... توی سه هفته گذشته خیلی مشکلات داشتیم. متاسفانه دوباره ماشین مارو دزد برد و خوب تا پیدا بشه و مثل اولش بشه نزدیک یک و نیم میلیون روی دستمون گذاشت. از اونطرف همسایه پایینی بخاطر درست نکردن سرویس رفته بود ازمون شکایت کرده بود و یک میلیون و هشتصد هزار تومان خسارت بریده بودند... مسخره است البته ... خلاصه که دقیقا روزیکه سرویس رو درست کردیم رفت شکایت کرد و همسر بنده رو بردند کلانتری بازداشت و تا پولش رو نگرفت بیخیالش نشد ... از طرفی تازه رفته سرکار جدیدش و هنوز حقوق هم نگرفته بود که هیچ تازه دیروز حقوق گرفت... خلاصه حسابی گرفتار بودیم... پول ماشین ... پول خسارت ... نگرفتن حق...
نویسنده :
مامان سیدامیرعباس چشم تیله ای
20:04